نفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــانفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــا، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

رضا جونی و من و بابایی

جشن آخر سال

1393/3/1 6:03
780 بازدید
اشتراک گذاری

سلام رضا جونم

خوبی نفسم

دیروز اولین روز سه ماه تعطیلی شما شروع شد

اونم چقدر شیرین، مامانی و بابا رضا اومدن پیشمون

من و شما خواب بودیم که یک هوو بابایی اومد توی خونه و گفت پاشین مامان اومده

من و شما هم مثل برق پریدیم و من پرسیدم خوب کجان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بابایی گفت پشت درد!!!!!!

خلاصه عزیزم دیروز مامانی و بابایی پیشمون بودن و جای نازنین حسابی خالی بود

اما از روز جشنت برات بگم که انقده خوش گذشت که نگو

اجرای شما توی میوه ها نک بود و انقده قشنگ لیمو رو معرفی کردی که من مونده بوده شما رو از توی دوربین نیگاه کنم یا با چشم غیر مسلح

فدات بشم که شعر "دعا برای مادر" رو هم مثل شعر "میوه" ات قشنگ خوندی و من حسابی باهات کیف کردم

بعد از مراسم هم لوح های موفقیت 20 سوره رو بهتون دادن و برای من حسابی باعث افتخاره موفقیتت توی حفظ قرآن

می بوسمت و امیدوارم همیشه شاهد موفقیت هات باشمبوس

 

پسندها (4)

نظرات (4)

مامان الهام
1 خرداد 93 10:40
عزیزم تعطیلات خوش بگذره
مامانی رضا جون
پاسخ
مرسی خاله جون
الناز
13 خرداد 93 18:57
سلام دوست عزيز! وبلاگ خيلي زيبايي داري! لطفا به منم سر بزن! و برام نظر بذار که بدونم اومدي! منتظرما! ---------------
مامان کارن
26 خرداد 93 11:51
بابا مردم اینقدر اومدم پست تکراری بود به رضا یاد بده خودش پست بذاره اینبچه که جشن فارغ التحصیلی آخرسال گرفت دگه منتی نداره که واللا
منا (مامان کورش )
28 خرداد 93 18:30
سلام عزیزم رضا جونم ایشالله چشن فارغ التحصیلی دانشگاهت