عکسای تولد پارسال رضا جونی (دو سالگی)
سلام دردونه مامانی
امروز می خوام از یک کم عقب تر برات بنویسم،
تولد سالگیت
خوشگلکم، تولد پارسالت رو خونه بابارضا گرفتیم چون اگر خونه خودمون می گرفتیم باید سه نفره برگزار می شد،
تولدت با سالرد ازدواج من و بابایی یکی شده بود ما هم برای اینکه حسودیمون نشه مجبور شدیم دو تا کیک سفارش بدیم و از طرفی هم چون شب تولد پیامبر بود مجبور شدیم کیک آماده بگیریم.
اون شب یکی از بهترین شبای عمر من و بابایی بود و کلی بهمون خوش گذشت .
البته تو اولش مهمون زده شدی و دائم با گریه می گفتی که بغلم کن و من نتونستم به مهمونهام برسم اما وقتی آقایون اومدن وضع فرق کرد و تو دیگه من و نمی شناختی.
ایمان، امیر، مهدی
سارا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی