سال نو
سلام عزیزم
می بینی چطور هنوز نیومده داره تند تند این ساله جدیدی هم می گذره
سال 91 هم تموم شد و شما یک سال بزرگتر شدی
امسال هفت سین ننداختیم که هیچی
یک و دوتا سین هم ننداختم
برای همین عکسی هم ندارم برات بگذارم
البته لحظه تحویل سال رو ما کنار هفت سین بودیم پیش بابا جون ومامانم و دایی و اهل و عیالش و خاله جون و من تا آخرین لحظه داشتم هفت سین می نداختم و آخرش بعد تحویل سال دیدم ماهی رو نگذاشتم سیر رو هم دو بار گذاشته بودم
خلاصه عزیزم بعد اینکه کلی از خجالت هفت سین در اومدم و عیدی هم گرفتیم بدو بدو رفتیم تا عیدی خونه بابا رضا رو بگیریم و مراسم ماچ و بوس هم از همون روزه اول عیدی شروع شد
البته امسال خدا رو شکر این مراسم یک کمی بهتر بود:
روزه اول عید مادر،
برای مراسم عید همه رو هتل دیپلمات دعوت کرد و اونجا ظرف دو ساعت همه رو مــــــــــــــــاچ کردیم هورااااااااا.
شب چهارم عید هم رفتیم ویلای دایی و کلی شما با وروجکهای دایی بازی کردی و تا فرداش اونجا تشریف داشتیم و شما حسابی این ور و اون ور می رفتی و اصلا انگار نه انگار که حالت خوب نیست و سرماخوردگی داری
خلاصه عزیزم هر چند امسال هم طبق سنوات گذشته نتونستیم برای دست بوسی همه بریم ولی تا تونستیم خودمون رو چروندیم تا دل همه رو بدست بیاریم ولی بازم نشد که نشد..
خونهء خالهء بزرگ بابا و دو تا دایی های منو و همه دختر خاله ها و ووووویییییییییی یک عالمه دیگه نرفیتم و این شد که رقم عیدی هامون هم خیلی چشم گیر امسال اومد پایین
این هم از چهار روزه اول سال و بعدش هم که اومدیم بجنورد و ادامه عید دیدنی و عیدی گرفتن...
تا روزه 12 فروردین ما یا مهمون داشتیم یا مهمونی رفتیم و انقده بهت خوش گذشته که هنوز می گی: کی مهمون برامون می یاد
فعلا بای