چهار شنبه آخر سال
سلام عسلم
خوبی گلم
دیشب که مردیم از بس ترقه که نه بابا بمب توی این شهر منفجر شد و از بس صدای آژیر آمبولانسها
رو شمردیم
از بد حادثهکه پنجره خونه ما رو به یک خیابون اصلی بازه و سر و صداش هم زیاده خدا رو شکر اتاق شما رو به خیابون نیست و هر لحظه بالا نمی پریدی ولی می گفتی "مامان به بابا بگو بریم این آدما که صدا می کنن با پا بزنیمشون"
دیشب هم ازت قول گرفتم که تو سراغه این کارا نری شما هم که جیگری و بهم قول دادی
جیگرم آخره ساله و هنوز نه سبزهمون درست شده نه سمنومون
سه شنبه هفته دیگه ساعتای 8 تحویله ساله شاید دیگه نتونم برات پست جدید بگذارم فردا عمو میثم مییاد پیشمون
فقط دعا دعا می کنم که با محمد نزنیدبه هم تا حالا که نشده با هم صلح و صفا باشید
خدا به خیر بگذرونه من که چشمم آب نمیخوره، اون هم که جغله زورش بهت نمی رسه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی