نفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــانفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

رضا جونی و من و بابایی

شیرینیهای شیرین ترین پسر دنیا

1392/3/28 15:15
381 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم

خوبی مامانی

وای که چقدر دلم برای نوشتن توی وبت تنگ شده بود

توی این مدت تولد دو سالگی وبت گذشت ولی من نتونستم برات مطلب بگذارم ولی همین الان بهت تبریک می گم عزیزمقلب

عزیزم هر روز داری بزرگ می شی و با شیرین زبونی هات کلی کیف میکنم

امروز اومدم از این شیرینی ها برات بگم البته چند تایی که حضور دهن دارم رو برات می نویسم تا بینی پسر من شیرین تره یا پسر خودت

دو هفته پیش من سرماخوردگی بدی شدم و مجبور شدم تا آمپول بزنم، شما هم برای اینکه من تنها نباشم منو همراهی کردی توی اتاق تزریقات، اول که رفتیم گفتی: مامانی یادته قبلا ها اومدیم اینجا شما روی این تخت آمپول زدی بابایی هم اینجا خوابیده بود منم روی این تخت؟(تقریبا 6 ماه پیش بود که هر سه سرماخورده بودیم و همه با هم رفتیم و آمپول زدیم و شما داشتی اون شب رو تعریف می کردی) خانم پرستار تعجب کرد و پرسید پسرتون چی می گه و براش توضیح دادم جریان چیه.

خلاصه وقت اون شد که من آمپول رو نوش جان کنم که شما اومدی کنار تخت و سرت رو آوردی توی سرم و همزمان با زدن آمپول به من گفتی "دکی" الهی قربونت بشم که می خواستی هواسم رو پرت کنی که من درد نکشم

توی این مدت انتخابات ریاست جمهور رو داشتیم که شما هم صد البته دور از این برنامه سیاسی نبودی

یک روز که شما و مامانی رفته بودین پارک به شما یک بسته شکلات با یک برگه تبلیغاتی یکی از نامزدها می دن و شما هم چون می خواستی با من بخوری بیرون بازش نکرده بودی و اومدی خونه، تا منو دیدی گفتی: مامانی برات شکلات آوردم، منم که دیدم تبلیغاتیه به مامانی گفتم که: می خواستن نمک گیرتون کنن شکلات دادن؟ گذشت و شما شکلات رو خوردی و بعدش رو کردی به من گفتی: مامانی نمک نداشته!!

الهی فدات بشم چند روز بعد که با بابایی بیرون از خونه بودیم و عکس همون نامزد رو بزرگ زده بودن توی خیابون شما رو کردی به بابایی و گفتی: بابایی این همونی بود که بهم شکلات دادمتفکر

یک روز هوست کرده بود و نقاشی منو کشیده بودی و به مامانی نشون میدادی و مامانی ازت پرسید این نقاشی کیه؟ گفتی مامان جونمه.

مامانی گفت پس چرا موهاش این جوری سیخ سیخیه؟ گفتی آخه موهاش رو فشن کرده!!!

شما حسن آقا رو خیلی کم می بینی آخرین بار هم که دیدی زمستون پارسال بود که بندهء خدا سرماخوردگی گرفته بود و سرش رو بسته بود

حالا چند روزه پیش با خاله و حسن آقا رفته بودی پارک و وقتی اومدی گفتی: همون آقایی که سرش رو بسته بود، باز کرده بود

دایی کاظم اومده بود خونه مامانی، شما رفته بودی کنارش نشسته بودی و تا چایی اومد رو کردی به دایی و گفتی: از این آبنباتا بخور حالش رو ببرقهقهه

چون من وشما خیلی مشهد می ریم و شما هم از بس محبت هات به بابایی زیاده بهش زنگ نمی زنیخمیازه این دفعه بابایی ازت قول گرفته بود که رفتی مشهد یاد من افتادی به من تک بزن، شما هم هر از گاهی می یومدی و می گفتی مامانی به بابایی یک تک بزنیول

 ازم پرسیدی اعوذ بالله یعنی چی و وقتی برات توضیح دادم گفتی: یعنی پس کارش رو انجام ندیدم کار خدا رو انجام بدیم!!

الهی بگردمت یک روز من خواب بودم و شما هم دیدی غذا داره جلز و ولز می کنه و گرفتی زیرش رو خاموش کردی

به بابایی می گم چرا ناراحتی؟ شما می گی: نکنه نامه هاش به هم ریخته ناراحت شده

با هم تخمه می خوردیم و من با سرعت مافوق صوت می خورم که شما برگشتی بهم گفتی: مگه کجا می خوای بری؟ آروم تر بخورنیشخند

تم گوشیم رو عوض کرده بودم، پرسیدی چرا اونجایی که می ره توی عکسات عوض شده؟ برات توضیح دادم و شما هم گفتی: می گی رفته کارواش

این هم یک کوچولو از شیرین زبونی های شما عسلم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

الی مامی آراد
29 خرداد 92 16:11
قربونت بشم کلی خندیدم مامان جون گاه به گاهی برو کارواش


چشم
عمه جونی
30 خرداد 92 10:37
روز جوان مبارک مامان رضا جونی این گل پسر بامزه رو هم از طرف ما ببوسش
منا (مامان کورش)
30 خرداد 92 12:42
سلام ملیحه جون روز جوان بهت تبریک میگممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
سمانه مامان پارسا جون
1 تیر 92 13:27
سلام عزیزم خوبید؟ کجا بودید تا حالا رضا جون خوبه؟ عکسش کوش پس؟
مامان کارن
2 تیر 92 13:16
الهی فدات بشم کم شیرین زبونی کن چشم میخوری خاله به مامان ملیحه بگو برات اسفنددود کنه زیاد ملیحه جون ازاین به بعد بیا باهم بریم کارواش منم وضعیت گوشیم داغونه راستی ملیحه جون کی میری کاشان؟دیدی تولد پرید
منا (مامان کورش )
2 تیر 92 18:39
سلام ملیحه جون این عید زیبا به خودت ورضا جون وخانواده تبریک میگمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
مامان ملینا
6 تیر 92 9:15
سلام عزیز دلم چقدر شیرین زبونی کرید خوشگلم .دلم براتون تنگ شده بود.ملیحه جون چرا تنبل شدی دیگه نی یای نت.به ما هم یه سر بزیند دیگه
مامان ملینا
6 تیر 92 10:24
سلام سلام اینو بخونید: البته من ننوشتما یکی برام فرستاده ممکنه مسخره به نظر بیاد ولی واقعا اتفاق میافته!می خوای صورت کسی رو که واقعا دوست داره ببینی؟اینو به 10 نفر بفرست بعد برو به ادرس http://amour-en-portrait.ca.cx/(این یه بازی فرانسویه)صورت کسی که دوست داره ظاهر میشه خطر سوپریز شدن!(تقریبا 90%شبیه)من خواستم این بازیو دور بزنم مستقیما رفتم به اون ادرس گفت اینطوری نمیشه باید به10نفر بفرستیش نمیدونم چه طوری فهمید. خوب وقتی دیدیش یادت نره به ما بگی موفق شدی منتظرما.........ا
مامان ملینا
8 تیر 92 9:26
سلام خاله جون.من تو مسابقه نی نی شکمو شرکت کردم.به رایتون نیاز دارم اگه از عکسم خوشتون اومد کد 208رو به شماره 20008080200 اس ام اس کنید. ممنون.بهم خبر می دین که رای دادی یا نه؟
الی مامی آراد
9 تیر 92 15:10
سلام عزیزم آراد جون هم توی مسابقه نی نی شکمو با کد290 شرکت کرده ممنون میشم بهش رای بدین شماره 290 رو به این شماره 20008080200 ارسال کنین
مامان کارن
12 تیر 92 9:27
سلللللللللللم کجاییییییییییییی بیابسه مسافرت وخوشگذرونی