نفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــانفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

رضا جونی و من و بابایی

سالگرد ازدواج

1392/5/5 20:18
471 بازدید
اشتراک گذاری

 سلام عسلی

دیروز سالگرد ازدواج من و بابایی بود

 

 

niniweblog.comهوراااااااااااniniweblog.com

 

 

 

و چقدر هم از همه سالا متفاوت تر برگزار شد

پنج شنبه که می خواستیم بریم مشهد،برای بابایی مهمون اومد و بابایی هم که دید من دمق شدم (شما هم دایم داشتی می گفتی توی آمپاس گیر کردم اون هم آمپاس نه آمپــــــــــــــــــــــاس) و یک عالمه کیک درست کردم که روی دستم می مونه و از طرفی من برای افطاری خونهء مامان مهمون دعوت کرده بودم و مامانی توی مشهد کلی تدارک برای مهمونی من دیده بود و نمی شد که مهمون باشه و میزبانش نباشه،بابایی ترجیح داد ما رو بفرسته مشهد و خودش توی بجنورد بمونه

خلاصه من و شما رفتیم مشهد

اونجا که رسیدیم ساعت تقریبا هفت و نیم شده و بود و نیم ساعتی به اذون مونده بود

افطار امسال رو تصمیم گرفتم که مامانی کمتر اذیت بشه و توی خونه نباشه و به همه گفیم که بیان توی پارک و وقتی ما هم که رسیدیم مامانی دیگه کاراش تموم شده بود و من هیچی بهشون کمک نکردم

خلاصه وسایلا رو بردیم پارک و همه فامیل هم از اینکه مهمونی اونجا برگزار شده بود کلی ذوق زده شده بودن

بعد افطار هم رفتیم سراغه تاب و سرسره وای که نمی دونی به من که کلی توی وسایلای شما کوچولوها خوش گذشت

توی همین حین هم اونجا سرسره بادی رو داشتن باد می کردن و منم که خیلی دوست دارم شما رو ببرم همچین جاهایی ولی بابایی اصلا نمی گذاره و می گه نمی ارزه به اینکه برات اتفاقی بیفته

ولی منم که چشم بابا رو دور دیدم بردمت سرسره و وای نمی دونی چقدر کیف کردی هر چند من انقده از اون ور باهات کیف کردم که همه خاله ها می گفتن به مامانش بیشتر خوش گذشت .....

بعد هم رسیدیم به بحث کیک که چون من دقیقا مهمونا رو بنمیدونستم ( اصولا تکه کردن کیک رو هم بلد نیستم یا کم می برم یا زیاد) با اینکه من زیاد کیک درست کرده بودم ولی کم اومد و همه نتونستن از هر مدلش بخورن و مخصوصا به شما که قول داده بودم یک تکه از همش بدم بهت نرسیدددد

برای بابایی هم فقط یک تکه موند که وقتی بهشون دادم شما هم با اون شریک شدی و کلا هیچ کدوم از کیک سالگرد ازدواج چیزی نفهمیدیم ولی بجاش کلی کنار فامیل بودن بهمون خوش گذشت

دیگه ساعتای 11 هم که شد رفتیم طرقبه و علی آقا به مناسبت تولد خاله همه رو بستنی شاد مهمون کرد و وقتی برگشتیم دو ساعتی به اذان صبح مونده بود که خوابیدیم و سحر رو خواب موندیم و روزه بی سحری امسال رو هم گرفتیم

موقع خواب شما می گفتی مامانی سرسره خیلی حال داد خیلی خوش گذشت

بعد هم گفتی مامانی اون بستی ها هم خیلی باحال بود

جای بابایی حسابی خالی بود

عزیزم فردای اون روز هم جمعه بود و سالگرد ازدواج  رسما شروع شد و بابایی هم مهموناش رفته بودن و ساعتای ده خودش رو رسوند مشهد و عصر هم رفتیم خونه عمه جون برای افطار و طبق معمول شما هم با بر و بچ وروجک کلی بازی و .... کردی

عزیزم این هم از سالگرد روزی که برای من و بابا پر از خاطره هست

 

 شکلک های محدثه

سالگردی که همون جور که گفتم متفاوت تر از همه سالا بود، هم بابایی پیشمون نبود هم برعکس همیشه که سه نفری برگزار می شد، کنار اقوام بودیم و تونستیم این شب رو خوش بگذرونیم

"با تمام وجودم دوستت دارم همسر خوبم"

 

 

وجود نازنینت تکیه گاهیست برای بودنم، برقرار باش تا هرگز بیقرار نباشم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

منا مامان کورش
6 مرداد 92 18:31
سلام عزیزم سالگرد ازدواجتون به خودت وهمسری تبریک میگم امیدوارم سالیان سال در کنار هم شاد وخرسند باشید

شرمنده کردی خانمی با این دسته گلت
خوش سیما
6 مرداد 92 23:56
قسمت 19 رمان دنیا
خوش سیما
8 مرداد 92 23:29
آیا باید نگران پاکدامنی مادران فردای سرزمین مان باشیم؟(86) قاسم خوش سیما
خوش سیما
10 مرداد 92 17:44
بانک کشاورزی از عوامل مهم عقب ماندگی کشاورزی در ایران(۲۱۷)
منا
11 مرداد 92 4:27
سلام گلم خوبی؟ خوش میگذره ؟ دلم برات تنگ شده بود


سلام منا جون
مرسی عزیزم می گذرونیم ملالی نیست جز دوری شما
الی مامی آراد
11 مرداد 92 12:59
عزیزم خیلی خیلی مبارکه ولی واقعا حیف که پیش هم نبودین از خودتون عشقولانه در کنین این مهمون های اینجوری یه دفعی هم میکنه ولی خوب مهمون حبیب خداست بازم تبریک


مرسی عزیزم
اره دیگه این هم یک جور سالگرد ازدواجه
خوش سیما
11 مرداد 92 17:41
قسمت 20 رمان دنیا
خوش سیما
11 مرداد 92 19:12
سلام
مبارکتون باشه مامان آقا رضا
به بابای گرامی هم سلام برسونید.

sسلام
ممنونم از لطفتون
خوش سیما
12 مرداد 92 23:11
قسمت21 رمان دنیا
مامان ملینا
13 مرداد 92 11:34
سلام ملیحه جونم سالگرد ازدواجتون هم مبارکه .ان شالله در کنار هم با دلی شاد و خرم زنگی کنید و خوش باشید.فامیلات رو دیدی همسری رو فراموش کردی ای آی

رضوان مامان رادین
14 مرداد 92 16:51
سالگرد ازدواجتان مبارک خانومی...ان شاا... سالیان سال کنار همسری و رضا جونی زندگی سراسر شادی همراه با سلامتی داشته باشید...باورت میشه امسال من بیشتر روزهاشو بی سحری روزه گرفتم ...اصلا سحر میلم به خوردن نمیکشهبعد تو روز کلی غصه میخورم که چرا سحر به غذا لب نزدم

مرسی عزیزم
اره منم امسال کودتا کردم از بس سحری نخوردم ولی خدا رو شکر توی روز اصلا فرقی با روزای با سحری نمی کردم.
خوش سیما
14 مرداد 92 21:55
طرح جلد رمان زندگی در 1000سال بعد قسمت22 رمان دنیا
خوش سیما
15 مرداد 92 19:14
قسمت 23 رمان دنیا
سمانه مامان پارسا جون
16 مرداد 92 15:26
سلام عزیزم
سالگرد ازدواجتون رو تبریک میگم عزیزم
امیدوارم همیشه در کنار هم شاد و خوشبخت باشید
راستی کلیپ رضا جون خیلی زیبا بود ببوسش


ممنونم سمانه جون
خوش سیما
16 مرداد 92 23:32
قسمت 24 رمان دنیا
مامان ملینا
17 مرداد 92 12:47
کجایی خواهر.طاعات و عبادات قبول بوس برای خوشگل پسر

ممنون عزیزم
منا مامان کورش
18 مرداد 92 19:07
سلام عزیزمممممممممممممم ملیحه جون عیدت مبارررررررررررررررررررک رضا جونم عید شما هم مباررررررررررررررررررررررررررررررررررررررکککککککککککککککککککککککککک
مرسی گلم
سمانه مامان پارسا جون
19 مرداد 92 23:30
سلام گلم خوبید؟
عیدتون مبارک


مرسی خانمی
عید شما هم مبارک
عمه جونی
23 مرداد 92 19:50
با تأخیر سالگرد ازدواجتون مبارک عزیزم
راستی عکسهای جدیدی که از رضا جونی گذاشتی خیلی خوشگله ماشالله حسابی برای خودش مرد شده


چه عجب چشم با رو روشن کردی خانمی
خوش سیما
28 مرداد 92 20:45
قسمت 26 رمان دنیا