نفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــانفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

رضا جونی و من و بابایی

------

سلام عزیزم این روزا کمتر به وبت سر می زنم و الان هم زیاد نمیتونم برات بنویسم فقط اومدم از اتفاقای دیروز و دیشب برات بگم دیروز من حالم خیلی بد شد و سرماخوردگی شما روی من بد جوری عمل کرده بود و شما هم که ازم پرستاری می کردی و می گفتی بیا روی پام بخواب و ناز و نوازشم می کردی و برام ظرفا رو شستی و اتاقت هم مرتب کرد(عکساش رو بعدا برات می گذارم) شب که شد دستگاه بخور اتاقت رو بردیم توی اتاق دیگه و خودمون هم اومدیم اونجا تا هر سه با هم در جوار دستگاه بخوابیم هنوز من خوابم نبرده بود که قلبم شروع به تپش شدید کرد اولش 110 تا در دقیقه ولی بعد بالاتر رفت و دیگه حسابی نگران شدم شب بدی بود و از یک طرف تپش قلب و از طرف دیگه لرز و بی حسی داشتم...
14 بهمن 1391