نفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــانفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

رضا جونی و من و بابایی

سفر کاشان 20-12 تیر ماه 91 (6)دیداری کوتاه

سلام عزیزم  این پست مخصوصه یک دوست دوست داشتنیه که وب شما باعث آشنایی ما شد بله عزیزم این پست رو برای دوست عزیزم منا و پسر خوشگل و همسرشون می گذارم عزیزم روزی که از باغ فین برگشتیم با مامان کوروش جون قرار گذاشتیم تا همدیگه رو ببینیم جریان از این قرار بودکه ما با آدرسی که به هم پشت تلفن داده بودیم فهمیده بودیم فقط چند تا خونه با هم فاصله داریم و هر دو نزدیک مسجد الحسین کاشون هستیم این شد که هر دو تا مون بی قراره دیدن هم بودیم و بالاخره هم رو دیدیم لحظه ای که هیچ وقت فراموشش نمی کنم وای باورت نمی شه رضا جون هیف که منا دعوتم رو قبول نکرد و نیومد توی خونه تا یک دله سیر هم رو ببینیم ولی باز هم توی همون دقایق کوتا...
26 تير 1391

سفرنامهء آقا رضا(2)

سلام پسرم دوباره با عکسای شمالت (15-11 خرداد 91) اومدم عزیزم این عکس رو یادته  زمستونه پارسال از گرگان گرفتم برات حالا توی بهار هم برات ازش یک عکس دیگه گرفتم حالا ببینیم کی  قسمت می شه دوباره بریم این هم ساحله بندر ترکمن که مثله برق ازش در رفتیم عزیزم توی ساری دختر عمویه بابایی زندگی می کنن و ما دو روزی هم رفتیم اونجا و شما با نوها حسابی بازی کردی توی حیات ویلا یک چیز جالب دیدم که برات می گذارم زبان مادر شوهر یا آلوئه ورا که خیلی بزرگ شده بود وجلب توجه می کرد یک درخت هم پایهء آلاچیقشون  بود که می گفتن این تنه قطع شده بوده و برای پایه آلاچیق آوردنش اینجا و بعد از م...
18 خرداد 1391

سفرنامهء آقا رضا (1)

سلام رضا جونم پنج شنبه هفته پیش مامانی و باباحاجی اومدن بجنورد و با هم رفتیم یک سهر کوچولو به ساری و بابلسر ولی هیف که نشد تا چالوس بریم و وقت کم آوردیم  زیباییهای علی آباد آبشار کبودر وال تنها آبشار تمام خزه ای ایران اینم از چشمهء پایین آبشار که آبش خیلی گوارا بود ...
17 خرداد 1391