نفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــانفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

رضا جونی و من و بابایی

اوی من به قلم اقای خوش سیما

1391/4/25 12:47
422 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

سلام رضا جون

و سلام آقای خوش سیما

داستان زیبای اویم تمام شد

داستانی که هر شب نویسنده توانای این کتاب برای خواننده هاشون می گذاشتن

قلم زیبای اقای خوش سیما و همین طور نزدیکی این رمان با واقعیتهای روز کشورمون و به روز بودنش باعث شده بود هر شب دنباله این رمان رو بگیرم و با ادامه اون فکرم مشغوله این بشه که اخرش به کجا می رسه این عاطفه کنکوری ما

اخرش هم به جایی رسید که دورترین مورد برای ذهن خواننده بود

که اگه این طور نبود داستان از اوج خودش پایین می اومد

رمان با اینکه هنوز منتظر ادامه اش بودیم تمام شد و این هم خودش به جذابیتش اضافه کرد.

تقریبا همه آیتم های این وبلاگ جالب بود و باعث می شد رمان با جذابیت بیشتری به جلو بره یکی از اون آیتم ها، جوابیه های جناب خوش سیما به انتقادات و سوالات خوانندگان بود و باعث می شد ذهن بقیه از موارد درگیری پاک بشه

یا از ابتکار جالبی که گذاشتن نوشیدنی سرد برای پذیرایی بود توی اوج گرمای تابستون

و همین طور مهمترین مورد که احترام و بزرگ داشت تک تک خوتنندگان این وبلاگ، مخصوصا در عوض کردن قالب وقتی که این قالب برای همه خوانندگانشون قابله باز شدن نبود

و در اخر هم تشکر ویژه دارم از شما اقای خوش سیما به سبب قرار دادن ما در پیوند های وبلاگ "کهن دیار" و همین طور تشکر مخصوص به سبب متن زیر در وبلاگتون

مدیران محترم وبلاگهایی مانند،شورشی در دل،بهار،تبسم،پوتین دار،آرامش دستهای خالی-سیلور-گل سوری-دل نوشته های تابستان-مترجم-ترنم بهاری-لیلانه های دل-آقا رضا-رهگذر کوچه تنهایی و وبلاگ دفتر پاییزی که در کنار نزدیک به ۲۷ میلیون بازدید کننده ی وبلاگم تا روز پایانی نگارش این رمان همراهم بودند

امیدوارم در بقیه نوشته تون همچنان با مردم و نفس های مردم کشورمون همراه باشید.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان ملینا
24 تیر 91 11:32
به به رسیدن بخیر ،خانمی حالتون خوبه دلمون واستون تنگ شده بود پس عکس دامادمون کو؟؟؟//
ما عکس می خوایم یالا
همیشه به سفر و گردش بهمون سر بزنید خوشحال می شیم.خبرم کن


سلام عزیزم
مرسی خانمی
هنوز یک کمی خسته ام، عکسا زیاده باید سر جمع کنم و به زودی می گذارم
مناء
24 تیر 91 15:15
______♥♥♥♥♥♥♥♥__________♥♥♥♥♥♥ _______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥_______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ _____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ _____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥_♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ _____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ ______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ _______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ _________♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ ____________♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ ______________♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ _________________♥♥♥♥♥♥♥♥♥ __________________♥♥♥♥♥♥ ___________________♥♥♥♥ ___________________♥♥ __________________♥♥ _________________♥ _______________♥ ____________♥♥ __________♥♥♥ _________♥♥♥♥ _______♥♥♥♥♥♥♥ _______♥♥♥♥♥♥♥♥ ________♥♥♥♥♥♥♥♥ __________♥♥♥♥♥♥♥♥ ____________♥♥♥♥♥♥♥ _____________♥♥♥♥♥♥ _____________♥♥♥♥♥ ____________♥♥♥♥ _________♥♥♥♥ آپـــــــــــــــــــــــــــــــــــمـ آپــــــــــــــــــــــمـ آپــــــــمـ
خوش سیما
24 تیر 91 16:00
سلام نمی دونم چی باید بگم مامان رضا؟ فقط خدا کنه لایق مهر شما باشم!
خوش سیما
24 تیر 91 21:18
مقدمه رمان اوی من پس از پست قسمت آخر