سفر کاشان 20-12 تیر ماه 91 (2)عکسای عروسی
سلام عزیزم
اما بقیه سفرنامه شما
روز اول که رسیدیم کاشان انقدر هوا گرم بود و ما کم طاقتی می کردیم که تا خنک شدن کامله هوا بیرون نرفتیم
عصر که شد رفتیم تا بازار قدیم کاشان اما شما و نازنین رو نبردیم و پیش مامانی موندید و ما با عمه و آقا مرتضی چند ساعتی رو توی بازار بودیم
روزه بعد هم با گرمایی که کاشان داشت تا عصر صبر کردیم و عصر من و بابا رفتیم تا امامزاده ای که نزدیکمون بود ولی همچین بگی نیگی زیاد به دلمون نچسبید ولی برگشتنا توی کوچه های قدیم کاشون قدم زدیم و خیلی برامون جلب توجه کرد اینکه چون شبه نیمه شعبان بود مردم دوره هم جمع شده بودن و دیگ آش به پا بود و کنار هم این شب رو می گذروندن
تمام شهر کاشون همین طور بود و مردم بیرون اومده بودنو همه جا بوی آش بود و شربت و دوغی بود که تذری به مردم تعارف می شد
هر از گاهی هم صدای انفجار بمب به گوش می رسید و موتوری ها هم که از موقعیت استفاده کرده بودن مردم رو با برف شادی اذیت می کردن
ترافیک خیابون خیلی شدید بود
این هم از عروسی که نیمه شعبان روزه 5 شنبه بود