نفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــانفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

رضا جونی و من و بابایی

سفر کاشان 20-12 تیر ماه 91 (2)عکسای عروسی

1391/4/26 14:50
731 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم

اما بقیه سفرنامه شما

روز اول که رسیدیم کاشان انقدر هوا گرم بود و ما کم طاقتی می کردیم که تا خنک شدن کامله هوا بیرون نرفتیم

عصر که شد رفتیم تا بازار قدیم کاشان اما شما و نازنین رو نبردیم و پیش مامانی موندید و ما با عمه و آقا مرتضی چند ساعتی رو توی بازار بودیم

روزه بعد هم با گرمایی که کاشان داشت تا عصر صبر کردیم و عصر من و بابا رفتیم تا امامزاده ای که نزدیکمون بود ولی همچین بگی نیگی زیاد به دلمون نچسبید ولی برگشتنا توی کوچه های قدیم کاشون قدم زدیم و خیلی برامون جلب توجه کرد اینکه چون شبه نیمه شعبان بود مردم دوره هم جمع شده بودن و دیگ آش به پا بود و کنار هم این شب رو می گذروندن

تمام شهر کاشون همین طور بود و مردم بیرون اومده بودنو همه جا بوی آش بود و شربت و دوغی بود که تذری به مردم تعارف می شد

هر از گاهی هم صدای انفجار بمب به گوش می رسید و موتوری ها هم که از موقعیت استفاده کرده بودن مردم رو با برف شادی اذیت می کردن

 ترافیک خیابون خیلی شدید بود

Funny Pictures

این هم از عروسی که نیمه شعبان روزه 5 شنبه بود

 

Funny Pictures

 

Funny Pictures

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نایسل
24 تیر 91 20:42
خوبی خوشگلممم حسابی دلممم برات تنگ شده بودددهمیشه به سفر

مرسی عزیزم