تولد مامانی
سلام رضا جونم
امروز تولده مامانیه
یک روزه نحس (١٣) توی افسرده ترین ماه سال (دی)
ولی امروز به برکت من و تولده من حتما یک کمی از نحسیش در اومده !! نه؟؟؟
ولی من امروز خیلی ناراحتم
چرا؟
؟
؟
؟
خوب همیشه بابایی اولین نفری بود که بهم تبریک می گفت ولی انگار نه انگار حتی الانم برای صبحانه پیشمون بود ولی خبری از تبریک نبود که نبود
همیشه تا این موقع خاله جونی و مامانی و بابایی بهم زنگ می زدن کلی پیامک داشتم ولی از صبح هیچ خبری نیست که نیست
تلفن هم بازی در اورده و چند روز هست که وقتی زنگ می خوره صداش بلند نمی شه و مجبورم هر از گاهی صفحه اش رو نیگاه کنم و می بینم هیچ خبری نیست که نیست
دیشب یکی از همکارای خیلی قدیمی ام (خانم قلی نژاد) بهم زنگ زد و اون اولین نفری بود که امروز رو توی شبش بهم تبریک گفت
حالا ما همچنان منتظرم ببینیم چی می شه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی