نفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــانفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

رضا جونی و من و بابایی

سال نو

سلام عزیزم می بینی چطور هنوز نیومده داره تند تند این ساله جدیدی هم می گذره سال 91 هم تموم شد و شما یک سال بزرگتر شدی امسال هفت سین ننداختیم که هیچی یک و دوتا سین هم ننداختم برای همین عکسی هم ندارم برات بگذارم البته لحظه تحویل سال رو ما کنار هفت سین بودیم پیش بابا جون ومامانم و دایی و اهل و عیالش و خاله جون و من تا آخرین لحظه داشتم هفت سین می نداختم و آخرش بعد تحویل سال دیدم ماهی رو نگذاشتم سیر رو هم دو بار گذاشته بودم خلاصه عزیزم بعد اینکه کلی از خجالت هفت سین در اومدم و عیدی هم گرفتیم بدو بدو رفتیم تا عیدی خونه بابا رضا رو بگیریم و مراسم ماچ و بوس هم از همون روزه اول عیدی شروع شد البته امسال خدا رو شکر...
17 فروردين 1392

بازی بهترین آموزشه

درخصوص فرهنگ کار تیمی- بازی بهترین آموزشه     در مهد کودکهای ایران 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن هر کی نتونه سریع برای خودش یه جا بگیره گرگه و .... ادامه بازی. بچه ها هم همدیگه رو  هل میدن تا خودشون بتونن روی صندلی بشینن.   با این بازی ما از بچگی به کودکان خود آموزش میدیم که هرکی باید به فکر خودش باشه. در مهد کودکهای ژاپن 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن اگه یکی روی صندلی جا نشه همه باختین. لذا بچه ها نهایت سعی خودشونو میکنن و همدیگه رو طوری بغل میکنن که   كل تيم  10 نفر  روي 9 تا صندلي جا بشن و كسي بي صندلي نمونه. بعد 10 نفر روی 8 ص...
14 فروردين 1392

بدون عنوان

خداوندا... حکمت قدمهایی را که بر میداری بر من آشکار کن تا درهایی را که به سویم می گشایی "ندانسته" نبندم و درهایی که به رویم میبندی به "اصرار" نگشایم ...
11 فروردين 1392

تولد رضا جون به روایت تصویر

 کارت دعوت تولده رضا جونم این هم از پذیرایی: توی این بسته ها ذرت تفت داده و پفک هندی بود و لواشک   و کادوهای شما عمه جون سمانه یک کیسه بکس اوردن و عمه جون سمیه یک لباس خوشگل و خاله جون هم لباس با یک عالمه حیونایی که دوست داری و من و بابا هم برات سی دی میشا و کوشا رو برات گرفتیم و بقیه هم بهت نقدی کادو دادن هدیه امسال مهمونا هم یک تقویم بود که عکس شما رو روش طراحی کردم و دادم روی ورق گلاسه عکاسی چاپ کردن و موقع مهمونی روی دیوار زدم ...
24 اسفند 1391