نفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــانفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

رضا جونی و من و بابایی

تولد مامان

1390/10/13 19:08
607 بازدید
اشتراک گذاری

سلام آقا کوچولو

امروز تولد مامانه و تو یرام کم نگذاشتی و هر وقت یادت اومده گفتی"عزیز من تولدت مبارک"

 

دیشب که مثلا شب تولدم بود کادوی بزرگی گرفتم که هنوزم درگیرشم: از روی جوب افتادم و شانسم گرفت به پشت برنگشتم و فقط پام پیچ خورد و حسابی درد می کرد که دیشب خیلی بد خوابم برد.

الهی  بگردمت که خیلی بهم کمک کردی و هر کاری رو ازت خواستم انجام دادی و کلی هم بوسم کردی و هر بار که بوس می کنی می گی: دیده درد نمی کنه، خوب شدی"

از وقتی پام درد می کنه بیشتر دلم برای مامانی تنگ شده مخصوصا اینکه مامانی و بابا حاجی از مسافرت برگشتن و ما از سوغاتی ها جا موندیم

امروز بهم می گفتی که :" میخوام یک کادوی بزرگ بزرگ بزرگ برات بگیرم "  و می گفتی که می خوام برات لباس بگیرم و دلتم که نمی اومد فقط برای من بگیری و برای بابایی هم می خواستی بگیری .

عزیزم برای مامانت خیلی خیلی شیرینی و همین شیرین بودنات به دنیا می ارزه وقتی که می یای تو بغلم و با تمام عشقت می گی مامانی، مامان جون جونی. وقتی که دستم رو می گیری که پام درد نگیره وقتی بهم می گی دوست دارم  وقثی تی جواب خواهش می کنم ما می گی استدعا می کنم اختیار دارید وقتی بدون دلیل بوسم میکنی و نوازشم میکنی همه اینا یعنی خدا ما رو خیلی دوست داره و به آینده بشر خیلی امیدواره که ما آدما رو اینجوری با دادن یک فرشته از طرف خودش خوشحال می کنه

امروز که می خواسنی برام کادو ی

من خدا رو بخاطر وجود تو و اینکه ما رو برای کنار تو بودن انتخاب کرد هزززاار بار شاکرم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

سمانه مامان پارسا جون
13 دی 90 14:03
سلام خانومی
تولدتون گلباران
ایشاا... همیشه سالم و سر حال باشی و دیگه ازین اتفاقا واست نیفته


ممنونم از محبتتون ومرسی از اظهار لطفتون




مامان طاهره
15 دی 90 18:47
خیلی وبلاگ قشنگی دارین نوشته هات هم عالی بود
تولدت هم مبارک دخترم انشااله سلامت باشی و پات زودتر خوب بشه


قربونتون بشم مامان جون. دستتون درد نکنه لطف کردید ما رو شرمنده کردید