مشهد این هفته
سلام عسلم
سلام همه زندگیم
خوبی گلم؟
خوبی عزیزترینم
این هفته هم مثل همهء این هفته های اخیر باز رفتیم مشهد
این هفته من خیـــــــــــلی شوق داشتم چون دوباره عمه شده بودم و دل توی دلم نبود تا الینا خانم رو ببینم
وای عمه شدن هر چند برای سومین بار باشه بازم انگار اولین برادر زادهء که به دنیا اومده شیرینه و جیگرت براش در می یاد
شما هم که خیلی برات جذاب بود و بدت نمی یومد بیاریمش بجنورد و همش می گفتی پولش رو هم که دادیم بریم پیش الینا...وای من و بابایی رو می گی آب می شدیم که کسی فک نکنه من یا بابا جون بهت یاد دادیم که این رو بگی
این روزا خیلی حرفات شاخ بر انگیز شده و من و بابایی کیف می کنیم که شما اینقدر به همه جا حواست هست و زود مطلب رو میگیری
عزیزم من و بابایی خیلی دوست داریم و امروز هم بابا برای هزارمین بار بود که می خواست بیاد از خواب بیدارت کنه و کلی بوس و بغل برات داشت آخه از سر کار که بابا می یاد معمولا شما خوابی و نمی تونی بری استقباله بابایی و از بغل کردن و بوس برای بابا خبری نیست اینه که بابایی خیلی دلش برات تنگ می شه
الانه هم هر دو پیش هم خوابیدین
امیدوارم خوابای خوبه،خوب خوب ببینین
این هم شما و دختر دایی ها