نفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــانفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

رضا جونی و من و بابایی

رضا جونم و انتظار رهبری

1391/7/22 19:00
354 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم

این چند روزه گذشته بجنورد یک حال و هوای دیگه ای داره

یک عالمه پرچم به در و دیوار زدن (البته خیلی هاش خاک گرفته و دلت نمی یاد نگاشون کنی) شهرداری تمام المان های شهر رو که نیاز به تعویض داشتن عوض کرد(حتی نماد مرد پرنده که فوق العاده زیبا بود و مناسب برای میدان آزادگان که آدم رو به فکر می انداخت و فکر کنم شهردار جدید نفهمیده که چی هست و مفهمومش چیه که همچین اثر فاخری رو خراب کرد) و همه جا رو حتی شمشادا خیابون رو هم تمیز کرد، یک پرچم خیلی بزرگ نزدیک ترمینال زدن و توی این دو سه روزه اخیر هم که دیگه نگو بسیج و هلال احمر و... کلی چادر دور تا دور شهر زدن و با آهنگهای خیلی زیبا مردم رو جلب می کردن و اونجا با اسپند و عکس هایی از رهبری به استقبال رهبر می رفتن

بله عزیزم امروز رهبرمون برای اولین بار توی این سالای که ما اینجاییم به دیدار مردم بجنورد اومدن و الحق مردم اینجا خوب مهمان نوازایی هستن

همه شهر رو با عکسایی که برای ورود تنظیم شدن؛ شهر رو به یک شهر انتخاباتی تبدیل کردن که ما همیشه توی روزایی که نزدیک انتخابات بود می دیدیم

با اینکه زیاد توی شهر تردد نداشتیم ولی مغازه هایی برای دادن عکس اجاره شده بودن

عزیزم برای من که یک حالا از کلان شهر اومدم بجنورد و این شهر روزهایی در سال میزبان شخص اول دنیای اسلام و شیعه هست ولی تا الان همچین شوری رو در شهر خودم ندیده بودم

البته من روزهای انتخابات هم برام شهر بجنورد جالب می شه و همین رنگ رو می گیره

از اینها که بگذریم شما بودین که وقتی اداره بابایی رو از بیرون دیدی پرسیدی: چرا عکس آقای خامنه ای رو اونجا زدین

ما هم برات توضیح دادیم و شما فکر کردی که آقای خامنه ای برای دیدن شما داره می یاد بجنورد و انقده خوشحال شدی که هر ماشینی که از کنارمون رو می شد و می دیدی عکس رهبر رو داره فوق العاده خوشحال میشدی

دیشب هم ساعتای 9 شب بجنورد رو نور باران کردن که اولش می ترسیدی و می گفتی مامانی از پشت بوم بیا پایین اینجا خطر داره ولی بعدش شاکی شدی چرا تموم شد

ساعتای 11 شب هم حدود یک 200 تا موتوری با پرچم و بوق مثل بوق عروسی از جلوی خونه رد شدن که باز هم جالب بود این ساعت که هم از طرفی مردم( اون هم بجنوردی ها) که زود می خوابن و هم انتخابش بخاطر خلوتی خیابونهای شهر بود

امروز هم که شما از سحر منتظری آقای خامنه ای بیاد دیدن شما، جلوی پنجره می ری و به من می گی مامان شما بخواب هر وقت اومدن من بیدارت می کنم

بالاخره با کلی صحبت خوابیدی و صبح که پا شدی گفتی: بابایی اوردن آقای خامنه ای رو؟؟؟؟ 

قربونت بشم که انقده مشتاقی تا رهبرت رو ببینی

امیدوارم روزی این سعادت نصیبت بشه و رهبر و امام و مقتدای زمین و زمان رو با گوشت و خون و روحت درک کنی

دوست دارم


پی نوشت: قربونت بشم که هنوز منتظری رهبری بیاد خونمون

امروز من برای سوال شرعی زنگ زدم 32020 آستان قدس تا سوالم رو بپرسم و خانمی که جواب می داد ازم مرجع تقلید رو پرسید و منم تا جواب دادم آقای خامنه ای شما شنیدی و فکر کردی خود آقای خامنه ای پشت تلفن هستن و شروع کردی به بال و پر زدن و می گفتی گوشی رو بده من و نمی تونستم ساکتت کنم که وسالم رو بپرسم

وقتی که تموم شد گفتم مامانی با شما کار نداشتن که میگی تلفن رو بدم اصلا کسی که باهاش صحبت می کردم نمی شناختت

که گفتی مگه آقای خامنه ای نبود می خواستم خوب باهاش صخبت کنم

این رو که گفتی دلم برات کلی سوخت و واست توضیح دادم که چی بود و چی نبود

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

عمه جونی
19 مهر 91 18:41
ممنون که بهمون سر میزنین من و کیان دوستت داریم رضاجونی
نایسل
19 مهر 91 19:37
ها دررفت
مامان کورش
20 مهر 91 3:30
سلام عزیزم کجایی نیستی ؟ خبری ازت نیست


کم سعادتیه دیگه
دل منم برات تنگیده
مامان ملینا
22 مهر 91 9:01
می بینم که مشاوره رایگان می دی .



آخه چرا حرف توی دهنم می گذاری
رایــــــــــــگان نبـــــــــــــود... .
مامان ملینا
22 مهر 91 9:01
رضا جون سلام ما رو هم به رهبر برسون
محيا كوچولو
23 مهر 91 22:37
حالابالاخره تونستي بري ديدار رضا كوچولو؟


نه عزیزم نشده
مامان محمد پوریا
28 مهر 91 22:08