دایی هاشم میان اینجا
سلام عزیزم، اوضاع احوال چطوره؟ الان که دارم مینویسم تو توی بغلم نشستی و یک صندلی دیگه هم کنارم گذاشتم تو داری به قول خودت "ققاشی" می کشی نقاشی هایی که حتما جایزه تندیس طلایی هنرهای تجسمی پست مدرن رو می گیره. وای خدا هنوز نقاشی نکشیده می گی "نمی خوام ققاشی بکشم و اومدی پشت سر من و هی داری حلم می دی جلو. امروز از صبح هر کار کردم وسایلت رو جمع و جور کنی که مهمان داریم زیر بار حرف زور من نرفتی که نرفتی کاش قضیه به همین جا ختم میشد اما تو خونه رو بهم ریخته تر خم کردی. امروز ، فردا دایی هاشم می یان اینجا (قدمشون روی چشم) تمیز کاری خونه هم بخاطر مهمانهای عزیز توی راه. دیروز تو رو برای اولین بار با اتوبوس (جلو...
نویسنده :
مامانی رضا جون
15:13