سلام عزیزه دلبندم مامانی دشب با سوغاتی ها اومد پیشمون. پای من شدید درد می کنه و مامانی به دادمون رسید چون دیگه داشتیم به قول بابایی سوءتغذیه می گرفتیم و با اومدنن مامانی جون تازه ای به خونه تزریق شد. امروز از صبح تو دست از سر مامانی بر نداشتی و تا حالا که ده دقیقه به ساعته هفته حسابی با مامان بازی و ماشین بازی کردی. الان هم من وقت گیر آوردم و تمام وبلاگت رو توی سیستم کپی کردم کاری که مدتیه می خواستم انجام بدم و نمی تونستم. شیرینترینم الان داری می گی: " این رو می گذاری اینجا و اینشو باز کن برو توی دنده ... اینجوری برو توی دنده " داری غر می زنی که مامانی با ماشینت بره توی دنده دیشب با بابایی رفتی و سری صفا دادی حالا ب...