نفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــانفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

رضا جونی و من و بابایی

اوله مهره

یار دبستانی من با من و همراه منی چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه ترکه ی بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علف هاش خوب اگه خوب، بد اگه بد، مرده دل های آدماش دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه کی می تونه جز من و تو درد ما رو چاره کنه یار دبستانی من با من و همراه منی چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه ترکه ی بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما سلام عزیزم خوبی مامانی؟ اوضاع روبراهه؟ امروز اوله مهره روزی که تا چند ساله دیگه باید بری مدرسه و اونجا برای آیندت تلاش کنی آینده ای که برای شما قطعا سخت تر خو...
18 مهر 1391

توهین به ساحت پیامبر اعظم (ص)

  السلام علیک یا رسول الله و رحمة الله و برکاته السلام علیک یا محمّد بن عبد الله السلام علیک یا خِیَرة الله السلام علیک یا حبیب الله السلام علیک یا صفوة الله السلام علیک یا امین الله اشهد انک رسول الله و اشهد انک محمّد بن عبدالله و اشهد انک قد نَصَحتَ لِامتِک و جاهدت فی سبیل ربک و عَبَدتهُ حتّی اتاک الیقین فجزاک الله یا رسول الله افضل ما جزی نَبیاً عن اُمَتهِ اللهم صل علی محمّد و ال محمّد افضَلَ ما صلیت علی ابراهیم و ال ابراهیم انک حَمیدُ مَجید .   اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم   سلام عزیزم سلام خوشگله مامان این روزا بحث داغ دنیا اون هم از تموم ابعاد، بحث توهینیه که به پیامبر ما کردن ...
9 مهر 1391

میلاد امام رضا (ع)

  سلام عزیزم دیروز میلاد امام رضا بود. بهت تبریک می گم روزی که امامی که اسم قشنگت به برکت ایشونه متولد شدن اولین سالی بود که روزه میلاد ما حرم بودین و شما هم کنارمون بودی الهی فدات بشم که به شوق فوت کردن شمعای تولد امام رضا اومدی حرم و دایم می گفتی پس کی می ریم جشن تولد من می خوام شمع فوت کنم . از شانس شما هم انقده حرم شلوغ بود که نتونستیم ببریمت صحن آزادی و از تزیینات گل اونجا برات خاطرهء جشن تولد درست کنیم برگشتنا هم بابایی برای اینکه امروز بهتر توی خاطرت بمونه و برکت امام رو توی وجودت حس کنی برات به انتخاب خودت تفنگ گرفت و وقتی هم که دلت رو زد گفتی برگردیم این رو پس بدیم همون ماشین...
8 مهر 1391

سایه شیطان

سایه شیطان حتما شما هم نام ابراج البيت يعني همان برجي كه در مجاورت خانه كعبه قدبرافراشته را شنيده ويا از نزديكان  كه به سفر حج تشرف پيدا كرده اند از اين برج عظيم شنيده ايد.سازه بلندو باشكوهي كه در نگاه اول در بلندترين نقطه اون ميشه نمادهاي اسلامي رو به وضوح ديد اماواقعيت چيز ديگريست.   واقعيت اينه كه اين برج بزرگترين ابليسك درنوع خود در سطح جهانه كه بدست نورمن فاستر معمار بزرگ صهيونيست با زيركي و برنامه ريزي دقيق ساخته شده است.درواقع اين يكي از صدها نماد فرقه شيطان پرستي است كه درسرتاسر جهان پراكنده شده اند.اين برج در72 طبقه ساخته شده است.بد نيست بدانيدعدد72 عددقدرت نزد فراماسونهاست  تعداد شیاطینی هستند که (نیروه...
4 مهر 1391

آلبوم عکسای رضا جونم

سلام عزیزم بعد از یک مدت که توی وبت پست جدید نگذاشتم، امروز با عوض کردن قالب وبت و یک چند تا عکس اومدم این عکسا ماله اتفاقای این روزای گذشتهء که یک جا و درهم و ورهم برات می گذارم. این عکس کنار نذریه که برای شما وقتی که بدنیا اومدی بابایی برات کرد و امسال روزه شهادت امام ششم، خونهء مامانی دادیم، همه فامیل هم اومدن و شما هم کلی با برو بچ بازی کردی   این هم آخریین نوه  که مثله شما برای بدنیا اومدن عجول بود و یک ماه و یک هفته زودتر اومد این عکس هم شما هستی و کادوهایی که روزه آخر کلاس زبانت مربیت بهت داد نشد که برات پست تموم شدن کلاست رو بگذارم و برای اینکه شما شاگرد او...
28 شهريور 1391

رضا جونم دوست دارم

 سلام عزیزم یک مدتیه برات عکس نگذاشتم و الان می خوام یک کمی تلافی کنم اول از عکسای کلاس زبانت الینا_ شما_ علی رضا_ احسان بعد از کلاست با هم می رفتیم مسجد چون سر ظهر بود و آقایون نمی یومدن نماز، خانمها می رفتندقسمت آقایون و اونجا نماز رو برگزار می کردند یک روز متوجه شدم که شما رفتی روی منبر نشستی و من از نمازم هیچی نفهمیدم تا اینکه نماز تموم شد و تونستم ازت عکس بگیرم  این هم از عکسای توی اتاقت ...
15 شهريور 1391

خاطرات این هفته مشهد

سلام عزیزم خوبی خوشگلم امروز شنبه 11/6/1391 دیروز هم که جمعه بود و ما طبق روال همه آخر هفته ها رفتیم مشهد ولی پنج شنبه چون دیر راه افتادیم دیر هم رسیدیم و همه دلواپس شده بودن مخصوصا اینکه بابایی توی شهر هم کار داشت و باید چند جایی می رفتیم ... وقتی رسیدم اول سراغ بسته سفارشی شما رو گرفتم که آقای خوش سیما زحمت کشیده بودن و برای شما یکی ار نوشته هاشون رو فرستاده بودن. وقتی کتاب رو باز کردم و دیدم چه زیبا روی کتاب در کنار نوشته ای برای  شما نوشته شده بود"تو هیچ چیزی برای همه چیز شدن کم نداری" و این عبارت توجه من و بابایی رو جلب کرد و اون شب هر کاری کردم کنار نوه ها بتونم حداقل چند صفحه ای رو بخونم نتونستم و شما و ...
11 شهريور 1391

رضا جونم و آمپول

سلام عزیزم همی الان از دکتر می یایم امروز هر سه تایی حالمون خیلی خراب بود و شما هم که می گفتی: "گلوم خوب کار نمی کنه" و "سرم درد می کنه" عصر که شد حالمون خراب تر شد و دیدیم نمی شه باید بریم دکتر و پنی سیلین رو نوش جان کنیم همین طور هم شد و دکتر برای من 3 تا آمپول و برای بابایی دو تا و برای شما هم یک پنی سیلین نوشت توی تزریقات خانمی پرستار وقتی که دید شما خودت فورا از تخت بالا رفتی و خوابیدی و منتظر شدی تا بهت آمپول رو بزنه، تعجب کرد و گفت: که تا حالا من این جورش رو ندیدم که بچه ای خودش مشتاق باشه تا آمپول بزنه قربونت بشم ما هم که طبق معمول قربون صدقه شما شدیم و کلی باهات کیف کردیم الانه هم داری ...
11 شهريور 1391